سیزدهمین اتفاق

پای من در ابتدای راه تو جا مانده است...

 

 

 

 

چهار شنبه "روز شعر و ادب " در کنار دوستان شاعر "حلقه اتفاق" برگزار شد.

این جلسه قرار شد شاعران بهترین اشعار خودرا بخوانند تا در آخر با نظر سنجی دوستان دو کار انتخاب شود.

خانم آریان جلسه را باغزلی  از مولانا آغاز کرد.آقای غفاری به خوانش یک غزل قدیمی و یک دو بیتی پرداخت.

آقای زارع زردینی دو رباعی خود را خواند.

ابوطالب صفدری یک کار سپید خواندو بهرام آبادی هم ترانه ی جلسه پیش خود را خواند.

آقای الویری هم کار منتقدانه ای درباره ی شعرو شاعری خواند.بعدازآن وحید رازینی غزل قدیمی را قرائت کرد.

یونس حسینی دو کارسپید خود را باز خوانی کرد.سمانه نوریان یک غزل خواندو بهنازرستمی سه کار سپید خود را بازخوانی کرد.

مرضیه اینانلو از نوقلمان حلقه ترانه ی جدیدی را خواند.فاطمه طالبی هم ترانه دفاع مقدس خود را خواند.

محمد محمدی هم کار سپید خودرا باز خوانی کرد.آقای زرین از دوستان جدید حلقه مارا به شنیدن یک غزل زیبا مهمان کرد.آقای ادیب غزلی از حافظ  و سپس دو رباعی خود را خواند.

زهرا محمودی هم غزلی از سعدی و یک غزل از خود را خواند.آقای قلندرزاده  یک رباعی و یک غزل خواند.

ودر آخر با نظر سنچی دوستان شعر ابوطالب صفدری و وحید رازینی مورد تقدیر قرار گرفت و هدایایی از طرف حوزه هنری به آن ها تقدیم شد.

و این جلسه به سیزدهمین حلقه اتفاق پیوند خورد و حلقه به نگین شعر و ادب  مزین شد.

 

جلسه چهارشنبه ۳/مهر/۹۲با محوریت دفاع مقدس منتظر حضورتان هستیم...

 

 

 

 

خاطره یک حقیقت تلخ است خاطره می کشد تو را به جنون
بچگی هات مثل یک بغض است می کشی بغض خویش را به درون

بچگی های تو خلاصه شده است بین مادر و شهر مادری ات
مادری که از ان قضیه به بعد خاطراتش نمی شود مدفون

                                    *****
زهر یک اتفاق مرموز است که پس از چند سال از ان قصه
وسط خاطراتت افتاد و اتشی زد به سینه ی محزون

خاطرات تو تکه تکه شدند مثل یک پازل همیشه خراب
جگر تو که خاطراتت بود جگر تو که بعد از ان مجنون

                                   *****
اخرش اینکه  کوه بیرون زد خاطرات تمام عمرش را
تکه های عقیق بیرون ریخت خاطراتی درون بستر خون

تکه های عقیق و جاری خون سوزش انفجار اه درون
عامل این خیانت از داخل خنده ی خائنان در بیرون

سختی این قضیه اینجا نیست که تو راذره ذره اب کنند
یا که ریشت به خون خضاب کنند وسط این جهان بی قانون

سختی این قضیه در اینجاست قاتل تو شریک سفره ی توست
سفره پیش ات نماد بی مرزی است هستی از نقش ویژه اش ممنون

طبق قانون (این) زنت اما  انور سفره انور جوب است
تاکه دیدش شد این ور و ان ور سفره شد مرکز تجمع خون

                              ****
کار سم مرد کشتن است اما خاطرات تو خوب می دانند
عامل این قضیه انهایند عاملانی که بدتر از طاعون

خاطره یک حقیقت تلخ است خاطره میکشد تو را به جنون

وحید رازینی

 

 

مسافربری

یا باری

فرقی نمیکند

قطار که باشی

پایت را

از ریلت نمی توانی درازتر کنی

و هیچ ایستگاهی پذیرایت نیست

قطار که باشی

هر چه بزرگتر شوی

بیشتر سوارت می شوند

هرچه  فریاد بزنی

دست تکانت می دهند

و البته

شاید

باعث خندیدن چند کودک هم بشوی

پس من

خوشبختم

که با سه چرخ

تمام دنیای پسرکی هستم

که احساساتش را

با هیچ معادله ای

نمی توان پیش بینی کرد

 

 ابوطالب صفدری

 

 

 

 

 

 

از معرکه های اختلاف آمده ام

با ذهن خوش و خیالباف آمده ام

من رهبر جمهوری احساساتم

با قدرت عین، شین و قاف آمده ام !

 

 

محمود صادقی"ادیب"

 

 

 

 " دیگر سربازی از جنگ باز نمی گردد."
زن روزنامه را باور نداشت
هر روز شیشه ها را
پر از مربای به می کرد
مرد اما،
به شاخه ها دست می کشید
تا عصاترین را بیابد...

 

 

تارا محمد صالحی

[تصویر:  p6948_P_16.gif]

 

دوازدهمین اتفاق

 

 

 

سلامممممممممممم

 

 

چهارشنبه این هفته ۲۰/شهریور /۹۲ مهمان نگاهتان بودیم وسپاسی همیشگی به خاطر حضور گرمتان....

 

 

 

 

 

مرضیه اینانلو از دوستان نوقلم جلسه را با خوانش یک ترانه آغاز کرد.وحید رازینی از شاعران حلقه بعد از مدتی تاخیر جمع را به شنیدن دو کار سپید مهمان کرد.بهناز رستمی کار سپید زیبایی را در زمینه دفاع مقدس خواند که مورد توجه قرار گرفت .

 

فرانک خلیلی و سیامک کیهانی هم هرکدام یک غزل خواندند.سید یونس حسینی دو کار سپید قدیمی خودرا برای نقد بیشتر باز خوانی کرد ودرباره ی هر دو سپید صحبت شد.

حلقه این هفته میزبان یکی از شاعران پیشکسوت طنزپرداز بود.آقای مجتهد زاده فقیهی مخلص به "ویلان کرمانشاهی"به خوانش یک از اشعار طنز خود پرداخت.

آرمین عبدی از اعضای جدید حلقه هم کار کوتا هی خواند.خانم فلاح غزل تقدیمی خود به امام رضا(ع) را قرائت کرد.آقای جنت مکان از مهمانان حلقه یک غزل خواند.و تارا محمد صالحی هم دوستان را مهمان اشعار خودکرد.

به دلیل استقبال خوب شاعران جلسه تا ساعت ۷/۳۰ ادامه داشت و در پایان حلقه دوازدهم با دستان صمیمی شاعران حلقه اتفاق بسته شد...

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه این هفته ۲۷/شهریور/۹۲ ساعت ۱۶

روز شعر وادب "بزرگداشت استاد شهریار" با مراسمی ویژه  منتظر مهربانی شما هستیم...

 

 

 

 

 

 

 

از تمام یک شاعر جرعه جرعه مینوشم

گرچه مانده از او یک روح خسته بر دوشم


ای پرنده ی زخمی دست از آسمان بردار

روح آسمان اینجاست در فضای آغوشم


درد تو همه گوش و چشم و زلف معشوق است

من خود خود دردم که نه چشم و نه گوشم


من ز نسل طاعون این قبیله جا ماندم

وارث همه درد این تبار خاموشم


این غزل یتیم است و بغض و گریه میخواهد

میبرم تن خود را مادرانه بفروشم


معجزه نمیخواهم شعر من هنوز اینجاست

روح یک پیمبر را هر شبانه میپوشم


بعد از این غزل شاید من غروب کردم وَ

با طلوع فردا تو میکنی فراموشم


(سیامک کیهانی)

 

 

 

 

 

پدر به شهر رفت

تا بزرگ شود

               ما هم بدنبالش

ما شهری هستیم

                                از اول هم دهاتی نبودیم

این را پدر میگفت

        لهجه هامان را هم

دیشب

 با نسکافه سر کشیدیم

              امروز در امتحان

          اسمم را از همکلاس ام تقلب کردم

 

 

 

"وحید رازینی"

 

 

 

اجازه آقا!

مایع چیزی قرمز رنگ است

وقتی که داد می زند از گوشها یش بیرون می آید

گاز فکرکنیم قبلا خردلی بوده

الان رنگ کپسولش توسی است

جامد بابای  ماست که چرک کرده وروی تخت افتاده

اجازه مادرمان سیال است

تا صبح در اتاقمان جابجا می شود....

 

بهناز رستمی

 

 

 

 

حتی دلم برای خودم شور می زند

وقتی نگاهِ آینه ها هم مکدر است

وقتی که صبر ِحوصله لبریز می شود

حالا که لمسِ غصه برایم مقدر است

 

 

اینجا به نام حرمتِ اندیشه ی قلم

تفتیشِ واژگانِ غزلواره می کنند!

با اعتصاب کنجِ غزل خودکشی چرا؟

بی حرمتی به ساحتِ شاعر مقرر است!!

 

 

پشتِ نگاهِ پنجره دیوار می کشم

رویایِ کوچه فکرِ اتاقم نباشد وُ ...

یادم نبود طبقِ قوانین خانه ها

رابط میان ِ دست دو دیوار ،" یک در  " است

 

 

باید به احترام ِ سرودن "قیام" کرد

شاید تُنِ صدایِ هجاها یکی شود

دیگر دلم برای همه  شور می زند

وقتی که جبرِ محضِ " نگفتن " مکرر است!

 

 

دردی که رشته های مرا پاره می کند

دردی که اجتماعِ مرا زجر می دهد

اینجا " پرنده " سمبلِ از بین رفتن است

اندیشه ی " فروغ " برایم مصور است..

 

 

فرانک خلیلی

 

یازدهمین اتفاق

 

سلام  ای طلوع سحرهای روشن

 

 

 

 

 

 

جلسه چهارشنبه ۱۳/شهریور  /۹۲ حلقه  ی دیگری باهمراهی دوستان شاعر اتفاق افتاد.

این  هفته میزبان  نوازنده سه تار الیاس جهانگیری بودیم .یکساعت اول درباره ی موسیقی وارتباط آن با شعر صحبت شد وبعداز بداهه نوازی آقای جهانگیری شعر خوانی شاعران حلقه آغاز شد.آقای زارع زردینی رباعی ای در باره موسقی خواند.احمد بهمنی  و آقای زرین از مهمانان حلقه بودند که هرکدام به خوانش یک غزل پرداختند.

ابوطالب صفدری یک ترانه نیمه تمام دلنشین خواند.احمد رضا رجبی یک غزل خواند که دوستان در مورد کار صحبت کردند که بیشتر مربوط به استفاده از ردیف اسمی در شعر بود.

فرانک خلیلی دو ترانه ی زیبا خواند. آقای بهرام آبادی هم به خوانش یک کار سپید کوتاه پرداخت.

آقای قلندر زداه یک ترانه و یک کار سپید زیبا را قرائت کرد  که بسیار مورد توجه حاضران قرار گرفت. آقای ادیب یک غزل و یکی دو رباعی خواندند.مهسا رشیدی هم خوانش کار سپید کوتاهی راداشت.بعد از آن فاطمه طالبی غزل معروفی از عراقی را بازخوانی کرد.

 فرانک خلیلی دو ترانه ی زیبا خواند. آقای بهرام آبادی هم به خوانش یک کار سپید کوتاه پرداخت.

و حلقه یازدهم شعرو موسیقی با اتفاق خوشایندی  بسته شد.

 

 حلقه اتفاق روز شنبه ۱۶/شهریور میلاد حضرت معصومه (ص)را به تمام دختران ایرانی به ویژه دختران شاعر حلقه تبریک می گوید.

 

                                                                                 

 

جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
 
نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
 
بانو سلام کاش زمان با همین سلام
در آستانه در ساعت بایستد
 
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من  این فتاده به لکنت  بایستد
 
تا فارغ از تمام جهان روح خستهام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
 
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
 
در این حرم هزار هزار آیه عذاب
هم وزن با یک آیه رحمت بایستد
 
باید قنوت حاجت بیانتهای ما
زیر رواق‌های کرامت بایستد
 
 
 
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
 
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
 
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد
 
من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد
 
این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو
مستی که روی پاش به زحمت بایستد
 
           * هادی جان فدا *                                                        
 

 

 

                                                                                                                                       

 

جنس مردونگیت و میدونم

مردی وُ با نقاب میاره!

کاش حدست نمی زدم اما...

"مرد" ، معنی بهتری داره !!

 

توی قانون تو نمی ارزم

قدِ یک مرد ، منطقت اینه

تحت قانون، به حکم هر قاضی

دادن حق ِ من به تمکینِ

 

تئوری نیست فلسفش اینه

ناقص العقل کاملی هستم

جنس دوم بهم نمی چسبه

جنس مرغوب و عاقلی هستم

 

توو تبانی ِ با خدا انگار

یه عدالت بهم بدهکاری !

یه عدالت که مرهمم باشه

توی غارت گری تاتاری!!

 

ادعا کن که کمتر از توأم وُ

ادعاتو ببر توی قانون

حقِ ناحق توو چنته داری که...

باز به نفع خودت برش گردون !

 

پشتِ مردونگیت قائم شو

دردسرهای تازه تر رو بساز

پای زن رو وسط بکش بازم

اشتباهاتو گردنش بنداز !!

 

 فرانک خلیلی

 

 

 

دهمین اتفاق

تا داشته ام فقط تو را داشته ام...

 

 

 

 

 

سلاممممممممممممم

 

 

چهارشنبه دیگری در جمع دوستان حلقه به پایان رسید...

 

 جلسه با شعر خوانی محمد زارع زردینی آغاز شد ایشان دو رباعی خواند که مورد نقد دوستان قرار گرفت...بعد فاطمه طالبی کارسپید هفته قبل خود را باز خوانی کرد.

مهسا رشیدی از نوقلمان تازه کار هم دو کار کوتاه خواند که هنوز در مسیر مشق قدم می زد.

ابوطالب صفدری غزل مثنوی اجتماعی خواند که به لحاظ مضمون مورد توجه دوستان قرار گرفت .

شاعر بعدی جلسه آقای مرتضایی بودکه دوستان را به یک غزل قدیمی مهمان کردند.

آقای ادیب هم چند رباعی ویک غزل خواند.

خانم رستمی به باز خوانی شعر هفته قبل خود پرداخت.

محمد رضا حسنلو دوکار سپید وآقایان حمزه لویی و قلندر زاده هم هر کدام یک کار سپید موفق خواندند که مورد تشویق دوستان قرار گرفت...

زهرا محمودی هم یک غزل اجتماعی خواند ودر پایان پریسا پیران با کار سپید کوتاهی دهمین اتفاق حلقه رابست....

 

 

 

 

واما روز پنج شنبه دوستان حلقه اتفاق در عصر شعر و ترانه فرهنگسرای ارسباران شرکت کردند. این جلسه که پنج شنبه اول هر ماه تشکیل می شود با استقبال کم نظیر شاعران مواجه بود.اجرای این عصر شعر به عهده ی عبدالجبار کاکایی بودو شاعران زیادی از استانهای مختلف حضور داشتند.

مهمانان ویژه نقد محمد علی بهمنی /محمدرضارستم بگلو و عمران میری بودند ..شاعران حلقه هم در لیست شعر خوانی قرار گرفتند که متاسفانه به دلیل کمی وقت فرصت فراهم نشد.

 

 

 

 

 

 

 

بیا که رنگ حوادث دوباره تاریک است

نگاه شهر پراز نیزه های باریک است

دلم گرفته از این ایسم های توخالی

که باز رسم جهان بر مدار لاِئیک است

چگونه با تو بگویم غم ندیدن را

که هرچه چشم گشودم زمانه تاریک است

نشسته ذهن زمان منتظر که می آیی           

اگرچه راه رسیدن پراز ترافیک است

دوباره پلک دلم می دهد گواهی که :

به وهم ثانیه ها هم " ظهور نزدیک است "

 

 

"محمد مرتضایی"

 

 

 

تو را با چشمه ساران گریه کردم

تو را در هر بهاران گریه کردم

مرا یاد تو می انداخت باران

تو را باران به باران گریه کردم

 

 

 

**********

 

هر چند دلی تباه داریم خدا

هم نامه ی بس سیاه داریم خدا

خود دادِ غنا و بی نیازی زده ای

از ما بگذر گناه داریم خدا

 

****************

از بس که دلش عاشق و در بند علی ست

لبخند خدا شبیه لبخند علی ست

آیات دگر آینه جیبی هستند

آیینه ی قدی خداوند علی ست

 

 

*********************

یک سوره که از بسملش از تنهایی...

انگار که آب و گلش از تنهایی...

فریاد بلند "قل هو الله احد"

یعنی که خدا هم دلش از تنهایی...

 

 

محمود صادقی"ادیب"

 

 

 

مهسارشیدی

 من خود شکست خورده ی این بازی ام ...

تو شکست ام مده که من خود باخته ام...

 

 چشیدن زندگی

بی تو ان قدر تلخ بود که

 مرگ شیرین تر شد...

 

 

مهسا رشیدی

بهناز رستمی

 

داغی بردل ستاره است

که با تمام سنگ بودنش

گر که می گیرد

شب ها دیدنی می شود...

 

 

بهناز رستمی

شهناز اسحاقی

دست بردار پترس ...

بگذار دنیا را آب ببرد!

در دنیایی که اقیانوس آرامَش

 دنبال آرامش می گردد

صد سد هم بسازی

فقط ،

مشق شب بچه ها را زیاد می کنی!!!

 

 شهناز اسحاقی

سیدیونس حسینی

ما فکر می کنیم

فکر کرده می شویم

فکر

راه می رود در ذهنم

تو

به جای من فکر کن

تصمیم بگیر

بگذار هرکسی  که هر طور می خواهد فکر...

 

 

سید یونس حسینی